خبرگزاري "مهر" - گروه فرهنگ و هنر : اگر بخواهيم از معضلات تئاتر امروز كشور بگوييم ، شما به چه مواردي اشاره مي كنيد؟
- راياني مخصوص : مهمترين معضلي كه امروز در دستگاه هاي دولتي ، آن هم در بخش فرهنگ وجود دارد، موازي كاري ارگان هاي دولتي است. متاسفانه اين معضل در امور فرهنگي ما سابقه چندين ساله دارد است. به اعتقاد من در ارگانهاي دولتي نياز به يك اطاق فكر است تا هر زير مجموعه اي تعريف متفاوت داشته باشد. يعني اگر دولت جمهوري اسلامي قرار است در حوزه نشر كاري انجام دهد و چند تا مركز دارد، كار هر كدام را متفاوت از ديگري تعريف كند. الان خلاء وجود يك "اطاق فكر" كه هماهنگ كننده تمام فعاليت هاي فرهنگي كشور باشد ديده مي شود. مثلا به حوزه هنري بگوييم شما بحث پژوهش را در پيش بگير يا مركز هنرهاي نمايشي شما فقط در حوزه اجرا دخالت داشته باش . مثلا اگر قرار است مجله نمايش در بيايد، نبايد همان كاري را بكند كه ماهنامه صحنه انجام مي دهد. بنابراين اگر قرار است با هم همكاري كنيم ، بايد تعاريف مشخصي داشته باشيم . متاسفانه اين موازي كاري باعث مي شود تا بودجه دولتي و مردمي هرز رود . اين معضل به راحتي قابل حل است. ولي چون در همه حوزه ها رقابت هاي جناحي تسري پيدا كرده، براي همين اين مفهوم دچار اغتشاش شده است .
* چقدر مي توان براي بوجود آمدن اين مغز متفكر اميدوار بود؟
- اگراداره كل هنرهاي نمايشي به لحاظ تشكيلاتي بتواند ارتقاء يابد و به سازمان تبديل شود در آن صورت مي توان به شكل گيري اين مغز متفكر اميدوار بود . دوم شوراي عالي انقلاب فرهنگي بايد همه نهاد هاي فرهنگي و موازي را پاي ميز مذاكره بكشاند و به همه اين قضايا مشروعيت تازه ببخشد . اين معضلات بايد در سطح بالاي مديريتي كشور مطرح شود . كما اينكه سند توسعه تئاتر كشور چشم اندازي از اين قضيه را در بطن خودش ديده است .
* چرا در بخش تئاتر، چه به لحاظ سياسي و چه به لحاظ اقتصادي ، هميشه مشكل وجود دارد ؟
- بخاطر اولويت هاي اساسي نظام . ما در سطح جهان يك هجمه سياسي عليه ايران داريم . براي دولتمردان ما مهم است كه اين هجمه سياسي را چطور خنثي كنند . بدين ترتيب همه ذهن ها به آن سمت مي رود . بسياري از انديشمندان معتقدند، اگر براي بخش فرهنگ برنامه بلند مدت طراحي كنيم ، در آن صورت اين بخش مي تواند به همجمه هاي سياسي كه از سوي جهان بر ما وارد شده
ما نمايش «سه خانه كوچك» كه در باره امام حسين (ع) است را در كمونيستي ترين كشور جهان برديم و اجرا كرديم و همه مانده بودند كه ما چطور تئاتر بلديم! چون هنوز فكر مي كردند ما با شتر مسافرت مي كنيم |
* ولي چه كساني مسئوليت دارند تا اين بازده انكار نشدني تئاتر را به گوش سياستگذاران برسانند و مقام هاي بالاتر را متوجه اين نكته ظريف كنند؟ شايد مسئولين ما شناخت كافي از تئاتر و نگاه جهانيان به آن ندارند. شايد هم به دليل حاشيه هايي كه تئاتر ما دارد، بي توجهي آنها به حق باشد .
- اين وظيفه برعهده مشاوران وزير است. تئاتر ما فقط دو مشكل دارد. اول اينكه بودجه اي ندارد. چون بودجه اي كه از همان ابتدا برايش در نظر گرفته اند، كم بوده و هرسال كه مي خواهند به آن بودجه اي بيفزايند ناچيز است . بگذاريد راحتتان كنم، اگر سقف بودجه تئاتر ما، از 3 ميليارد به 10 ميليارد افزايش يابد، تمام مشكلات ما در حوزه تئاتر كشور حل مي شود. فكر نكنيد اين بودجه زيادي است. شما اگر بخواهيد يك خط ريل فرسوده را ترميم كنيد، شايد هزينه اي معادل 15 ميليارد تومان صرف شود. هر ساله 60 ميليارد اعتبار فقط صرف سدهايي مي شود كه ضروري هم نيستند. من الان بيست روز است كه مي دوم، ولي سرانجام به جاي اولم باز مي گردم . چرا ؟ چون بودجه نيست . فقط حوزه تحت مسئوليت من 55 ميليون بدهي دارد. براي همين اصلا نمي شود فكر و بعد هم عمل كرد. اين مي شود كه تمام تلاشهاي ما در حد حرف باقي مي ماند .
* براي اينكه اين بودجه به تئاتر اختصاص يابد، چه بايد كرد؟
- فقط بايد دولتمردان ما نسبت به پيكره تئاتر نگاهشان مثبت گردد و قابليت هاي خوب تئاتر به آنها شناسانده شود .
* چه كساني وظيفه اين شناسايي را بر عهده دارند؟
- يك بخش به كار روزنامه نگاران و رسانه ها باز مي گردد. بخش ديگر وظيفه من به عنوان مسئول است. و بخشي هم به سايرين بستگي دارد. ما بايد سهم مشروع تئاتر را از مسئولان بخواهيم . باز مي گردم به صحبت اولم . ما نبايد بگذاريم در
بخش فرهنگ كشور يك مغز متفكر ندارد كه همه نهادهاي فرهنگي و فعاليت هاي فرهنگي را هماهنگ و هم جهت كند |
* تا وقتي اين اتفاقها بيفتد بسياري از هنرمندان كار آمد ما يا از تئاتر فاصله مي گيرند و يا از كشور مي روند و در جاي ديگري هنر تئاتر را دنبال مي كنند. با اين مشكل چطور مي توان برخورد كرد؟
- اين را من نمي توانم جواب بدهم . ما بايد هنرمندانمان را به سمتي هدايت كنيم كه فقط از راه تئاتر ارتزاق كنند. راه هاي رسيدن به اين مهم را هم به شما گفتم .
* پس تنها راهي كه باقي مي مانند نشستن و اميد وار بودن است .
- البته من مثل شما نا اميد نيستم و آينده تئاتر را روشن ترمي بينم .
نظر شما